ساعت ها به ساعت می نگرم
مسابقه گذاشته اند عقربه ها
هر چه غمت بیشتر باشد از سرعت خود می کاهند . . .

میدونی اگه یه روز پادشاه بشم بزرگترین آرزوم چیه ؟
میخوام بشی تاج سرم

همه جا پر شده که
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من میگم حق دارن
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سو استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ میدهد . . .

من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی
در هر نفس این است دعایم همه ای ماه
در زیر و بم خاطره ، آزرده نباشی . . .

لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند
محکمند …
خوش به حالشان که لنگه همند . . .
(حسین پناهی)

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است / بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان ، دل ز غمت می سوزد / دل افسرده ی من طالب یک دیدار است . . .

لباسی را که از تنت در میاری و بی توجه پرتش می کنی
من آرزوی بوییدنش را دارم . . .

دل آرام را بی تاب میکنی! دل بی تاب را آرام !
آخرش نگفتی: تو ، دردی یا درمان ؟

از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .

من “تــــــو” را به دلم قول داده ام
نگذار بد قول شوم . . .

” درد ” را از هر طرفش بخوانی درد است
دریغ از “درمان” که عکسش ” نامرد ” است . . .

نه نیمه ی خالی لیوان را نگاه کن و نه به نیمه ی پُرش قانع باش
پس شیر آبی پیدا کن و لیوانت را لبریز از آب زلال عشق کن . . .

عصاره تمام مهربانى ها را میگیرم وازان فرشته ای میسازم همچون
“خودت”

اگر یار مرا دیدى به خلوت / بگو اى بى وفاى بى مروت
غمم دادى و غمخوارم نکردى / سر و کارت به فرداى قیامت . . .

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد . . .

کوتاه ترین کلمه دنیا I
شیرین ترین کلمه دنیا LOVE
عزیزترین شخص دنیا YOU !
